كربلا، دانشگاهى براى تمام اعصار
كربلا، دانشگاهى براى تمام اعصار
«هر گاه انسانهاى واقعبين و حقيقتطلب - هر چند اندك باشند - به حد نصاب برسند، آن روز مىشود از حقايق سخن گفت».2
بسيارى افراد، بهشتيان روى زمينند؛ زيرا نه اهل لغوند و نه گناه. قرآن درباره ويژگىهاى بهشت مىفرمايد: «لا يسمعون فيها لغواً و لا تأثيما».3 انسان بهشتگونه نيز اهل لغو و گناه نيست و يك بهشت متحرك است؛ او ديگر قيدها را شكسته است.
حقيقت آدمى در كربلا براى عدهاى اين گونه بود؛ زيرا در آن جا، مسيرهاى سلوك را يك شبه طى كردند و از تن، جان، مال و دنياى فانى گذشتند و دنيا را به سان يك طريق نگريستن، نگاه كردند؛ نه چشمانداز.
امام على عليهالسلام درباره اين نوع نگاه به دنيا مىفرمايد: «هر گاه كسى «با دنيا» نگاه كند، بينايش مىكند؛ اما اگر كسى «به دنيا» نگاه كند، كورش مىسازد».4
حسين عليهالسلام، معلم تمام انسانها
وقتى حقيقت آدمى و آرمان اصيل او - كه خليفهاللهى است - ظهور مىكند، يك الگوى تمام عيار براى كسانى مىشود كه بخواهند مسير آرمانسازى را طى كنند و نقش «كتاب باز» را ايفا مىكند؛ خواه آن انسان مسلمان باشد يا غير مسلمان5 و اين اعجاب بزرگ را در قضيه كربلا به خوبى شاهد هستيم.امام حسين عليهالسلام اين درس بزرگ را در قالب يك حماسه عظيم به انسانها ياد داد. اگر بگوييم كربلا يك دانشگاه بزرگ است، شايد باز در حق كربلا و حماسه حسين عليهالسلام، ظلم كرده باشيم؛ بلكه بايد بگوييم كه كربلا، دانشگاهى بزرگ براى همه اعصار بود و واقعيت انسان بودن انسان را در جنبههاى مختلف ظلمستيزى، آزادىطلبى و شكستن يوغهاى غيرالهى و زمينى آموزش داد. اين حقيقت عظيم انسانى به حدى است كه در نگاه مستشرقان، بعد از قرآن و مراسم عظيم حج، پايه و اساس قدرت مسلمانان محسوب مىشود. «وينستون» از مستشرقان غربى مىنويسد:
«مادامى كه مسلمانان قرآنى داشته باشند كه تلاوت شود (فراموش نگردد) و كعبهاى كه مراسم آن با انسجام و همدلى صورت گيرد و حسينى كه ياد شود، هيچ كس قدرت تسلط و سيطره را بر آنان نخواهد داشت».6
فردى مثل مهاتما گاندى در منشور انقلابى خويش، بعد از اين كه با نظريه معروف «مبارزه منفى» خويش، استعمار انگليس را در هندوستان زمينگير كرد و اقتصاد آن گرگ پير را به مخاطره انداخت، اعلام كرد: «اى ملت هند! من هيچ گونه الگو و روشى از هيچ كس در دنيا براى شكست استعمار پير برنگزيدم؛ مگر از حسين شيعه»!.7
به طور كلى، تأثير قيام امام حسين عليهالسلام بر جامعه اسلامى را مىتوان از سه بعد مورد بررسى قرار داد:
1. بعد مصونيت؛ تعظيم و تكريم واقعه طف و جانبازى اباعبدالله و ياران وفادارش، مصونيت سياسى، فرهنگى و اجتماعى مسلمانان را تضمين كرد و همتاى تلاوت قرآن و مراسم حج تفسير شده است. (وينستون)؛ البته حديث ثقلين از حضرت محمد صلىاللهعليهوآله، در اين خصوص گوياترين است؛ زيرا تمسك به كتاب خدا (قرآن) و توسل به عترت پيامبر كه امام حسين عليهالسلام نيز از آن شجره طيبه است، مصونيت مسلمانان را از هر خطر به همراه دارد و شايد يكى از علل ذليل شدن بعضى ممالك اسلامى در قبال توطئهها، كينهها و فتنهها، عدم رويكرد درست به قرآن و دورى از اهل بيت عليهمالسلام و اكتفا به مراسم صورى حج بوده است.
2. بعد موجوديت و احساس حضور؛ ملتى كه پايگاه واقعى خود را طلب كند و در پى كسب جايگاه شايسته و بايسته خويش باشد، تمسك به آرمان اباعبدالله عليهالسلام مشعل راه و پرچم مبارزه و اعلام موجوديت اوست (بولس سلامه).
3. بعد مشروعيت؛ گاهى نيز ايده گرفتن از انگيزه ظلم ستيزى و حقطلبى قيام مولا اباعبدالله عليهالسلام، عامل مشروعيت بخشى به قيامها و مبارزات حقطلبانه است؛ زيرا مولا اين راه را به ملل تحت سلطه نشان داد؛ چنان كه آزادى هند از چنگال استعمار انگلستان، مرهون قيام امام حسين عليهالسلام دانسته شد (گاندى).
ظهور حقايق در كربلا
1. حقيقت همراه
انسانها به تعبير روانشناسى، به صورت فردى و تك تك8 يا منحصر به فرد هستند و هر كدام داراى، ويژگىهاى فردى متمايز و گاهى مشترك دارند؛ اما عين هم نيستند.از اين رو، بعضى حقيقتها همراه حقيقت مطلب، همساز مىشوند كه به آنها حقيقت همراه مىگوييم؛
افرادى كه به محض رسيدن ندا، همراه منادى مىشوند، مانند همراهانى كه از مكه تا بزرگترين قربانگاه تاريخ، يعنى تا كربلاى حسين عليهالسلام، همراه امام، مثل يك رود زلال جارى شدند. امام حسين عليهالسلام، ياران خود را در شب عاشورا فرا خواند و فرمود: اگر در اين سرزمين بمانيد و نرويد، فردا پيش از غروب آفتاب، حتى يك نفر از شما زنده نخواهد ماند. حضرت حتى خبر قطعى شهادت آنان را صريحاً اعلام كرد؛ اما روحيه آنها نه تنها ضعيف نشد و به دل خود ترس راه ندادند، بلكه غرق شعف و شادى گشته، گفتند: عجب! فردا روز پايان فراق و آغاز اوج گرفتن و رسيدن به وصل است.
حبيب بن مظاهر گفت: اى كاش اين پرده شب بدرد و تمام شود؛ زيرا فاصله ما با معبود، يك شمشير است و اى كاش اين شمشير فرود آيد و ما را به عشق ازل متصل كند! امام به حبيب بن مظاهر فرمود: فردا كشته خواهى شد؛ اگر مايل هستى، برو! او پاسخ داد: بعد از كشته شدن شما، زنده ماندن ما نه قيمت دارد و نه سود و سپس گفت: اى پسر رسول خدا صلىاللهعليهوآله! اگر تو را رها كنيم و برويم، بايد روز قيامت، پاسخ هر بر هم زدن پلك چشم خود را در محضر خدا و رسول خدا بدهيم9 و گويا ديگر عبادت ما عبادت نيست و نماز و روزه ما نماز و روزه نيست و... .
از حقايق همراه مىتوان از حضرت زينب عليهاسلام، ام كلثوم، حضرت رباب، امام سجاد عليهالسلام، فرزندان زينب، فرزندان اباعبدالله، حضرت اباالفضل و برادرانش، عبدالله، عثمان و جعفر و... نام برد كه سخنان هر كدام از آنها تا ابديت تاريخ و ظهور قائم آل محمد عجلالله حقيقتى است بر گونه اساطير و مشعلى است مستدام تا فراخناى تحليلها.
2. حقيقت منتظر
حقيقت ديگرى كه در كربلا خود را نشان داد، حقيقت منتظر و مترصد بود؛ افرادى كه در اطراف و اكناف منتظر امام بودند؛ نه بيعت شكنانى كه عهد و پيمان خود را در اندك زمانى زير پا گذارند. حقايق منتظر، در مسيرهاى مختلف، از مكه تا كربلا به امام پيوستند و به كربلا آمدند.اينان آغاز راه را مىشناختند و همراه را ارج مىنهادند و در پى اتصال بودند. نمونه آنها نافع بن هلال است. او از اشراف كوفه، قارى قرآن و راوى حديث بود؛ سردارى بزرگ كه در ركاب حضرت امام على عليهالسلام، در جنگهاى صفين، جمل و نهروان جانبازىها كرد. امام عليهالسلام شب عاشورا از خيمه بيرون آمد تا صحرا و تپههاى اطراف را بررسى كند؛ نافع بن هلال هم از خيمه بيرون آمده بود و حضرت را همراهى مىكرد. سيد الشهداء عليهالسلام از او سؤال كرد: چرا همراه من مىآيى؟ پاسخ داد: اى پسر رسول خدا صلىاللهعليهوآله! ديدم شما به طرف سپاه دشمن مىرويد؛ بر جان شما بيمناك شدم؛ از اين رو، آمدم. امام فرمود: اطراف اين صحرا را بررسى مىكردم و تا ببينم فردا دشمن از كجا حمله خواهد كرد.
سپس امام به او فرمود: در تاريكى شب، از اين مسير (راهى كه ميان دو كوه بود) برو و خودت را نجات بده!
نافع گفت: خود را بر قدمهاى حضرت افكندم و عرض كردم: اى پسر رسول خدا صلىاللهعليهوآله! مادرم در عزايم بگريد؛ اگر چنين كنم و تو را رها نمايم؛ پروردگار جهان بر من منت نهاد كه در جوار شما به شهادت برسم.10
3. حقيقت تشنه
بعضى از افراد حقايقى تشنهاند؛ اما در آغاز داراى هدف روشنى نيستند و بايد آگاه شوند و سپس سيراب گردند تا به يقين برسند. گاه يك پيام، يك حركت يا يك تذكر11 در شرايطى مناسب، آنها را با هدف و آرمان، همسو و همساز مىگرداند. تجلى اين ويژگى در كربلا، در خصوص افرادى چون حرّ و زهير بن القين روى داد. به زعم تاريخ، زهير حتى با منازل مسير حركت امام حسين عليهالسلام، از مكه تا كربلا، فاصلهاى از جهت طى طريق و اطراق نداشت؛ اما در آغاز از امام فاصله مىگرفت و از ديدار با وى ابا مىنمود و آن گاه كه مقدمات اتصال او با امام توسط همسرش فراهم شد و امام به سوى او آمد و دقايقى با او صحبت كرد، تحولى عجيب و شگرف در روحيه او روى داد؛ مانند دريايى به تلاطم افتاد و از فداكارترين ياران حقيقتطلب در واقعه بزرگ تاريخ، يعنى عاشورا شد.4. حقيقت منتقم
اين نوع حقيقت، شامل افرادى است كه بنا به عللى از حضور در متن واقعه معذور بودند؛ اما بعد از رويداد عاشورا، به عنوان يك نيروى معارض يا قدرت پنهان12 ظاهر شدند. بسيارى از اين افراد، در زمان واقعه يا بحبوحه انقلاب، امكان حضور نداشتند؛ اما اشتياق حضور را در دل داشتند و بعد از واقعه، مثل آتشفشانى خاموش، دوباره فعال شدند؛ نمونه آن، قيامهاى بعد از سال 61 هجرى، مثل قيام مختار ثقفى، قيام زيد بن على (قيام زيديه)، شهداى فخ و... است.5. حقيقت پيرو، عاشق و مريد
اين نوع حقيقت يا واقعيت نهادينه انسانى، شامل افرادى است كه سالها بعد از يك جريان يا واقعه تاريخى زاده مىشوند؛ اما از لابلاى نقلها و تاريخ، حقيقت را مىشناسند و به آن ارادت مىورزند. آنان اين عشق را درونى كرده، همواره با شجاعت از آن ياد مىكنند و به صورت پيرو و عاشق باقى مىمانند.عشق آتشين به آن حقيقت ديرين، همه وجوه زندگى، حتى اخلاق و رفتار آنها را همجنس و همسو با آن حقيقت مىكند؛ به طورى كه آنان تشبه و تمثل به آن را جستوجو مىكنند؛ مانند بسيارى از مريدان اباعبدالله عليهالسلام در زمان ائمه بعد و يا شيعيان معاصر و مخلص امام حسين عليهالسلام كه هم در پيروى شاخص هستند و هم در عشق، پايدار و هم مريد جاودانى راه مولا به شمار مىروند.
6. حقيقت كور
اين حقيقت، شامل آن دسته از افرادى است كه چراغ را مىبينند؛ اما تاريكى را برمىگزينند؛ راه را مىبينند؛ ولى بىراهه را مىپيمايند و جالب اين كه اين حقيقت و تبلور آن در هيئت انسانى، هم در زمان واقعه، هم در اوج رويداد و هم پس از آن و حتى قرنها بعد از آن، همواره كور و سطحى و نارسا باقى مىماند. اغلب مردم كوفه و شام، در سال 61 هجرى، اين گونه بودند.نكتهاى كه در خصوص كوفيان قابل ذكر است، اين كه آنان داراى فرهنگ ثابت و اراده پايدارى نبودند و از جهات منفى، يعنى عهدشكنى و بىوفايى شهره بودند. مردم اين شهر، در مقاطع مختلف، مواضع متفاوتى داشتهاند؛ گاهى موضع آنها در دفاع از اهل بيت عليهمالسلام بوده، با شجاعت بىنظيرى، جانب اهل بيت عليهمالسلام را تقويت كردهاند؛ چنان چه پايدارى آنها باعث شكست ناكثين در جنگ جمل گرديد؛ اما در جنگ صفين و يا در زمان امام حسن عليهالسلام، در مقابل معاويه كوتاه آمدند و در قضيه كربلا كاملاً عهدشكنانه عمل كردند و جالب اين كه حضور آنان در كنار حقيقت منتقم، مثل مختار، نيز موضع ديگرى از آنها را به نمايش مىگذارد.13
حقيقت كور، گاهى به هدف مىزند و گاهى نيز پا بر كف خود مىگذارد و با انگشت خويش، ديدگان خود را از حدقه خارج مىكند. در واقعه كربلا، تابلويى بسيار شيوا و گويا از حقيقت كور معاصران سال 61 هجرى به نمايش گذاشته شد.
پىنوشت:
1. «و همانا آنان همچون حيواناتند، بلكه از آن پستتر»، (اعراف(7)، آيه 179).
2. آندره ژيد، برگردان مقاله از مجله لاستامپا، كار پژوهش تعزيه، دانشگاه تهران، دانشكده علوم تربيتى، 1372.
3. واقعه()، آيه 25.
4. نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 82؛ سيد محمد باقر موسوى، نگاهى به محرم (عارفانه)، ص 22.
5. حسين خنيفر، متن ادبى محرم؛ اشاره به «... وقايع و حوادث راستين، كتابهاى باز هستند» تا واقعبينان با ديده دل آنها را مشاهده كنند و نه فقط مطالعه كنند.
6. دكتر احمد وائلى، خطابه عاشورا (از متن نوار عربى استاد وائلى در سوريه).
7. احمد ناصرى، يادداشتهاى طف، بخش شعر عربى، نسخه تايپى، 1377.
8. (Uniqe)
9. رجال كشى، ص 74، به نقل از، حسينى قمى، مشعل هدايت، ص 43.
10. احمد ناصرى، مقاتل الحسينيه.
11. در خانه اگر كس است، يك حرف بس است.
12. the Hidden Power.
13. محمد منصور نژاد، حجتالله محمد شاهى، ردپاى عقل در كربلا، ص 56-55.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}